روزهای شیرین مادری
اپیزود اول: دست منو می گیری و بهم می گی : مامی لطفا بیا لطفا ( عزیز دلم قند عسلم ) می ریم تو اتاق و در و باز می کنی و می گی : بفرمایید مامی . سوار ماشین می شیم و آفتاب رو صورتته بهم می گی : مامی ببین این خورشیده می تابه یه دفعه یه صدای بلند میاد و یکه می خوری بهم می گی : ستاره ترسید، عقب پرید. بهت ناهار دادم بعد آب خوردی . خودت می گی : نوش جانت ! ( من یادم رفته بود بهت بگم خودت یادآوری کردی) یه مگس اومده تو اتاقت میای صدام میزنی و می گی : مامی بیا اینجا مگس نیاد پیش ستاره (یه جمله 7 کلمه ای) عزیزکم شدی یه آینه و همه حرفها و کارهای این ماهها رو داری بهم تحویل می دی عسلکم! اپیزود دوم از اول تیر دیگه زما...
نویسنده :
مامان هدا
13:27